عجیب است که امروز یک روحانی زاده بر سر گروهی از مسلمانان فریاد می زند که چرا کتاب «شهادت»،نوشتهء علی شریعتی را خوانده اید و از او حرف می زنید.می پرسند مگر کتاب شهادت چه عیبی دارد؟توضیح مرحمت می فرماید که: در کتاب شهادت،علی شریعتی بیشتر از همهء کتابهایش خطا کرده و به امام حسین(ع)اهانت کرده،ولایت امام را انکار کرده(!!!) چون تمام کتاب شهادت منحصر است به قیام امام حسین(ع) در برابر یزید و مسئلهء کربلا...با تعجب می پرسند اشکالش چیست؟با تعجب از این همه بیگانگی اینها از شیعه توضیح می دهد:نخیر آقا اصل مطلب همین است که امام حسین از سن شش سالگی قیام کرده است،در مدینه!و علی شریعتی در شهادت،به این قیام که اولین قیام بزرگ امام است اشاره ای هم ندارد!طبیعی ترین عکس العمل در برابر این انتقاد علمی،یک جفت شاخ است که از کله ات بیرون می زند!
و این آقا که امروز لباس رسمی تشیع را بر تن دارد(بیچاره مردم و بیچاره...!)برای همین اختلاف نظر علمی!که من به قیام امام در سن شش سالگی اش اشاره نکرده ام،می خواهد پوست از کلهء آنها که به دیدن من آمده اند،بکند!و تهمت هم نه اینکه این قیام شش سالگی را از قلم انداخته ام،بلکه به این دلیل،من دشمن امام حسین و منکر امامت هستم!
در حالیکه سید رضی[گردآوری کنندهء نهج البلاغهء علی(ع)]،درخشان ترین چهرهء علمی تاریخ شیعه که در مرگ ابو اسحق صابی که یک دانشمند معروف غیر مسلمان است [صابی به کسانی می گویند که توحید را قبول دارند؛اما نبوت را قبول ندارند] چنان مرثیه ای به شعر می سراید و چنان تجلیل هائی که شگفت آور است!آن وقت،از من توقع دارید که بگویم این دو تا شیخ،هر دو یکی است؟آیا این اهانت به تشیع و خیانت به اهل بیت(ع) و مکتب علمی امام صادق(ع) و اصالت انسانی و علمی علمای بزرگ تشیع،که افتخار فکر و علم و ادب بشری اند نیست؟
ادامه دارد...